ازدواج آسان



دکتر کیم مارتز استاد روانشناسی و مسوول مرکز روانشناسی دانشگاه آلبرتا کانادا مقاله ای در باب مقایسه عشق سالم و ناسالم ارائه کرده اند:


عشق سالم: هر فرد محترم  است و  نیازهایش در نظر گرفته می شود.


عشق بیمار: احساس فشار می کنید از اینکه باید به فرد دیگری تبدیل شوید تا با شریکتان متناسب باشید.


عشق سالم: اعتماد و صداقت پایه اصلی رابطه هستند.

عشق بیمار: بی اعتمادی و احساس نا امنی در رابطه دیده می شود و افراد مرتب یکدیگر را چک می کنند.


عشق سالم: ارتباط و مکالمه بین دو  نفر باز و شفاف و بدون استرس و ترس است.

عشق بیمار: فرد از اینکه احساسات و مخالفتش را با شریکش بیان کند می ترسد.


عشق سالم: تصمیمات و مسوولیتها به صورت عادلانه تقسیم می شود.

عشق بیمار: تصمیمات معمولا یک طرفه بدون در نظر گرفتن نیازهای طرف مقابل گرفته می شود. 


عشق سالم: حمایت دوطرفه و غیر شرطی است.

عشق بیمار: حمایت محدود و معمولا با شرط و شروط است.


عشق سالم: زمانهای خوب بیش از زمانهای بد در رابطه ایجاد می شود.

عشق بیمار: زمانهای بد و تحت فشار و استرس و تنش بیشتر از زمانهای خوب است.


عشق سالم: اختلاف پیش می آید ولی معمولا حل می شود و "هرگز" از خشونت استفاده نمی شود.

عشق بیمار: در حل مسائل روشهای ناسالم مثل مسخره کردن، کنترل، سوء استفاده کلامی، مورد قضاوت قرار دادن و حتی خشونت فیزیکی به کار گرفته می شود و فرد از خلقیات شریکش می ترسد.


عشق سالم: ارتباط با سایر دوستان و ارتباطات اجتماعی نه تنها پذیرفته می شود بلکه تشویق می گردد.

عشق بیمار: شریکتان می کوشد تا شما را از دوستان و خانواده تان دور کند و منزوی شوید.


عشق سالم: هویت و حریم شخصی افراد حفظ می شود.

عشق بیمار: فرد احساس می کند بدون شریکش نمی تواند زندگی کند، وابستگی شدید دارد و تهدید یا اقدام به خودکشی در صورت پایان رابطه وجود دارد.


عشق سالم: فرد احساس امنیت و خوشحالی در رابطه دارد چه زمانهایی که با شریکش هست و چه زمانهایی که تنهاست.

عشق بیمار: معمولا زمانهایی که فرد تنهاست احساس ناامنی و نگرانی از رابطه دارد و زمانهایی که با شریکش است به تخلیه احساس ناامنی و ناخوشی می گذرد.




.از جمله خصوصیات امام حسین علیه السلام این‌ است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه‏ نمی‏دهد که قیام او حالت انفجاری داشته باشد. چرا امام حسین در هر فرصتی‏ می‏خواهد اصحابش را به بهانه‏ ای مرخص بکند ؟ هی به آنها می‏گوید: آگاه‏ باشید که اینجا آب و نانی نیست ، قضیه خطر دارد . حتی در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت می‏کند : " من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضل‌تر سراغ ندارم . از همه شما تشکر می‏کنم، از همه‏‌تان ممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و آنها بدانند که شما خودتان را از این معرکه خارج می‏کنید، به‏ احدی از شما کاری ندارند. اهل بیت من در این صحرا کسی را نمی‏شناسند، منطقه را بلد نیستند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود . من اینجا خودم هستم تنها. " چرا ؟ .
.
.
.♦️رهبری که می‏خواهد از ناراحتی و نیتی مردم استفاده کند که‏ چنین حرفی نمی‏زند. همه‏‌اش از تکلیف شرعی می‏گوید . البته تکلیف شرعی هم‏ بود و امام حسین از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می‏خواست آن تکلیف شرعی‏ را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند . خواست به آنها بگوید دشمن ، شما را محصور نکرده ، از ناحیه دشمن اجبار ندارید . اگر از تاریکی شب‏ استفاده کنید و بروید ، کسی مزاحمتان نمی‏شود . دوست هم شما را مجبور نمی‏کند . من بیعت خودم را از شما برداشتم . اگر فکر می‏کنید که مسئله‏ بیعت برای شما تعهد و اجبار به وجود آورده است ، بیعت را هم برداشتم .
یعنی فقط انتخاب و آزادی . باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه‏ کوچک‌ترین احساس اجباری از ناحیه دشمن یا دوست بکنید ، مرا انتخاب کنید . این است که به شهدای کربلا ارزش می‏دهد.
.
.
#حماسه_حسینی جلد دوّم

پ.ن: عزاداری هاتون مقبول درگاه حق.


✅ زنی آمد پیش پیامبر(ص) و شکایت کرد که شوهرم برای رابطه جنسی به پیش من نمی آید .

پیامبر (ص) فرمودند : 

خود را خوشبو کن

آن زن گفت:

من همه عطر ها را استفاده کرده ام ولی از من دوری می کند

حضرت(ص) فرمودند :

اگر میدانست که این کار چه ثوابی دارد از تو دوری نمی کرد (1)


برخی گمان می کنند که اگر یک گوشه ای بنشینند و فقط عبادت کنند و ترک دنیا و زن و زندگی بکنند به خدا نزدیک و نزدیک تر می شوند در حالیکه پیامبر(ص) به صراحت می فرمایند که این تفکر غلط است.

خداوند عبودیت را در زندگی فردی  و اجتماعی و در ارتباط با فرزندان و همسر با هم قرار داده است.

عبودیت فردی باید طوری باشد که کوچکترین لطمه ای به وظایف اجتماعی نزند.

در ادامه می فرمایند : وقتی این مرد با همسرش رابطه شوئی برقرار کند، گناهان از او می ریزد مانند برگی که از درخت می ریزد و چون غسل کند از گناهانش بیرون آید (پاک شود).


پیامبر (ص) میفرمایند :

وقتی این مرد با تو عمل شوئی را انجام میدهد ثواب آن را دارد که شمشیر کشیده و در راه خدا جهاد می کند.

انسان در  زمینه های مختلف زندگی باید جهاد کند .

جهاد با نفس ، جهاد در راه خدا ، و جنگ با کفار .

اما یکی از معانی جهاد ،سعی و تلاش جدی در راه خداست و یاری کردن دین خدا و دفاع از وطن و ناموس است.

وقتی شما با همسرت رابطه شوئی داشته باشی باعث می شود که او سالم بماند و به روابط نا مشروع کشیده نشود پس شما او را حفظ کرده ای مانند جهاد در راه خدا که شما از ک محافظت می کنی فلذا شاید بتوانیم بگوئیم که علت دادن ثواب جهاد برای روابط شوئی شاید همین مطلبی باشد که عرض کردیم.


1- حلیه المتقین ، ص 116 



   ازدواج به سبک شهدا


✍️نویسنده: جناب آقای حسین کاجی


بازنویسی : جناب آقای مهدی قربانی


.در این کتاب با ذکر خاطراتی از 70 تن از شهدای والامقام به شرح مختصری از شیوه ازدواج ایشان می پردازد که اغلب از زبان همسر محترم این شهدا نقل شده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی

نماینده حضرت امام رحمةالله علیه در قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله

بله برون و عقدمان یکی شد; روز ولادت پپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برایم یک گردنبند طلا آوردند و یک حلقه نامزدی. با یک لباس سفید نشستم سر سفره عقد. صیغه عقد که خوانده شد, دیدم دنبال چیزی می گردد.

ـ اینجا مهر دارید؟  ـ مهر می خوای چیکار؟ مگه نماز نخوندی؟

ـ حالا تو یه مهر بده. ـ تا نگی برای چی می خوای, نمی دم.

ـ می خوام نماز شکر بخونم, که بهم همسر عطا کرده, اونم روز تولد رسول الله.

زهرا رجبی, نیمه پنهان ماه 11, میثمی به روایت همسر شهید,صص 14 و 16

شکر فقط گفتن« الهی شکر» و سجده شکرکردن نیست. شکر نعمت این است که انسان نعمت را بشناسد. بداند که این نعمت را خدا به او داده است و استفاده از آن نعمت و رفتار با آن نعمت را که خدا می پسندد, انجام دهد. این معنای شکر نعمت است. ازدواج هم یک نعمت خدادادی است. خدای متعال این همسرخوب را برای شما فراهم کرده است.پس باید به شایستگی شکر این نعمت را به جا آوررید.

(کتاب ازدواج به سبک شهدا /صفحه 14 )



شما نوشته اید:

( شما مهم هستید ولی از قدرت خودتان خبر ندارید. این از زیبایی آفرینش است که زن انتخاب میشود و نزاع بر سر انتخاب ماده ها است. در طبیعت هم همیشه دو گوزن نر هستند که شاخ های به هم تنیده و بلند خود را در هم میکنند و با هم بر سر تصاحب یک گوزن ماده میجنگند. کار زن ناز کردن و کار مرد ناز کشیدن است. در پیتزا فروشی ها همیشه پول پیتزا را مرد ها یا دوست پسرها حساب میکنند!! )


در مثال مناقشه نیست ولی تشبیه انسان و گوزن شاید از شان انسان دور باشه
می شد از بیت حافظ که می گه 
"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید"
استفاده بشه که مخاطب پر ذوق خود حدیث مفصل می خواند!

همین از مواردی بود که پیش خودم گفتم شباهت امر مقدس ازدواج و جفت گیری احشام در کجاست!؟

------------------------------------------------------------------------------------

جفت گیری انسان و حیوان شباهت کم ندارند بلکه شاید بتوان گفت عین هم هستند!

انسان از آن جهت که حیوانیت دارد نیازمند به ازدواج است. شناخت ازدواج چون مربوط به امری از شئون انسان است باید با شناخت انسان همراه باشد یعنی انسان شناسی ماست که نگاه ما را به ازدواج مشخص میکند.

نفس انسان مثل یک طناب است و از زمین تا آسمان کشیده میشود. از یک سو موجودی مادی است و تمام اقتضائات ماده را دارد و سری در زمین دارد و البته موجودی آسمانی و تکلیف پذیر است و این به خاطر روح خدایی انسان و کمال پذیری اوست!

حیثیت های مختلفی در انسان هست که برای هر حیثیت میتوان حکم مخصوص به خودش را داد.

تفاوت انسان و حیوان در ماهیت جفت گیری و شکل آن نیست بلکه در نتیجه آن است! چون هر دو از آن جهت که حیوانیت دارند با همسر خود در می آمیزند و بچه میزایند. تفاوت در این است که انسان قانون مدار است و مکلف و حتی برای حیوانی ترین ابعاد خود هم قانون و سبک زندگی دارد و باید در مدار قانون حرکت کند و الا حیوانی خواهد بود داخل در کت و شلوار !

عقد شرعی تفاوت نکاح حیوانات و انسان است همین! و البته در پس این قانون مداری ، انسانی دیگر متولد میشود که خلیفه خداست و عبد پروردگار عالمیان.

انسان ازدواج میکند برای صورت گری انسان الاهی و نه برای دفع شهوت حیوانی! ( این لطیفه آسمانی را علامه ذوالفنون حسن حسن زاده آملی در کتاب فص حکمه عصمیته فی کلمه فاطمیه به تفصیل شرح فرموده اند.) ؛ شرح کوتاه اینکه: هدف از ازدواج توالد فرزند است که خداوند در پی آن به اظهار قدرت خود میپردازد و در رحم مادران به صورتگری آدمیان میپردازد و نه صرفا نزدیک شدن دو شرمگاه و لمس پوست بدن ها با هم و در انتها دور ریختن منی.

افراط و تفریط در دو طرفش انحراف است. نباید از یک طرف ازدواج را با توجه به عالم ماده و طبیعت تعریف کرد و آن را جفت گیری محض دانست چونان غربیان ؛ و نباید آن را صرفا عاشقانه و آسمانی و دلی دانست چونان شرقیان. بلکه ازدواج رویی در زمین و رویی در آسمان دارد. نیاز طبیعی انسان ها و مسائل مادی و طبیعی آن رویی به زمین دارد و البته قانون مداری و توجه به مبدا و منتهای عالم و البته انشا و خلقت صورت انسانی و خلیفه خداوند رویی به آسمان.

در این نگاه عارف ترین و آسمانی ترین انسان دو عالم ، محمد مصطفی ، نکاح را سنت خود میداند و ن را دوست داشتنی ترین موجود دنیا نزد خود میداند و البته کثرت درآمیختن با ن را از اخلاق پیامبران الهی میشمرد.

● ح سین عالمی


 

خیلی دوست داشتم من هم از این تنهایی به در می اومدم. درسته من سنم کمه ولی واقعا احتیاج دارم که ازدواج کنم ولی هیچ جوری جور نمیشه.برام یه سوالی پیش اومده که چرا اگه از یکی خوشمون میاد اما چون دختریم نباید بگیم؟

 

---------------------------------------------------------------

۱- نیاز به ازدواج و رفع نیازهای عاطفی و جنسی از راه حلال و طبیعی آن از ابتدایی ترین نیازهای هر جوان مکلف است که برای دخترها وپسرها از سنین راهنمایی آغاز شده و در سنین دبیرستان به صورت جدی اوج میگیرد. البته نوع این نیاز در دخترها و پسرها متفاوت است!

 

متاسفانه سن ازدواج در کشور ما بالا رفته و الا در حالت طبیعی یک دختر بیست ساله بعد از هشت سال زندگی مشترک باید حداقل دو فرزند داشته باشد! در فرهنگ اسلامی عادت ماهیانه شدن دختر در خانه پدر را مذمت کرده اند!

 

۲- متاسفانه امروز جای خیلی چیزها عوض شده اما باید تلاش کنیم این معیارهای طبیعی جابجا نشه. مثلا گاهی زن ها راننده تریلی میشوند اما این شان زن نیست. گاهی خانوم ها وارد کارهایی میشوند که صلاح خودشون و جامعه در انجام آن کارها نیست. زن باید زن باشد و زن بماند. زن ریحانه است و افتخاری در قهرمان نشان دادن او نیست.

 

۳- زن مظهر ناز است و مرد مظهر نیاز. در طبیعت هم همین گونه است. همیشه نر ها بر سر یک ماده ستیز میکنند. البته خواستگاری کردن یک زن از یک مرد از نظر شرعی حرام نیست اما خلاف جریان عمومی طبیعت است. پس حکم اولی انجام ندادن چنین کاری است همان طور که عرف جامعه نیز چنین حکمی میکند.

 

۴- اما آیا زن اجازه اظهار نظر به هیچ عنوان ندارد؟ آیا او نمیتواند خواسته خود را بیان کند؟

 

جواب این است که زن هم میتواند شروع کننده باشد و علاقه اش را ابراز کند و خواستگاری کند اما با حفظ شرایط ویژه و خاص دو طرف. اگر این شرایط فراهم نبود این کار به صلاح زن نیست!

 

همیشه طرف مقابل شما ظرفیت چنین ابراز علاقه ای را ندارد چه بسا فردا یا فرداهای دورتر در صورت سر گرفتن ازدواج طرف مقابل شما همین ابراز علاقه را چونان پتکی بر سر شما بکوبد که من تو را نمیخواستم اما گرفتار خواسته تو شدم و شد آنچه شد.

 

اما در صورت داشتن ظرفیت بالای دو طرف نیز به نظرم لازم نیست زن این خواسته طبیعی خودش را به زبان بیاورد. در مکالمه و ارتباطات ما در فرهنگ امروزی از "زبان بدن" سخن به میان میاید. زبان بدن بسیار تاثیرگذار تر از زبان سر است به شرط آنکه در این متن زبان بدن را به معنی بی حیایی و بی عفتی و بی حجابی ترجمه نکنید! همه نسخه های ما در حریم حیا و عفت معنا پیدا میکند. مثل جواب فاطمه زهرا به پدر در جواب خواستگاری علی علیه السلام از او.

 

۵- اما راه حل اساسی و مفید وجود رابط هایی عاقل و آشنا در میان خانواده هاست که بتوانند حرف دل دو طرف را بشنوند و بدون کمترین حاشیه پسر را به ازدواج ترغیب کنند به صورتی که او ناخواسته و نادانسته به خواستگاری کسی برود که از پیش (بدون ابراز علاقه خیابانی) خواستگاری دلباخته بوده است.

 

در اولین قدم این رابط عاقل را در اطراف خودتان شناسایی کنید. حتما وجود دارند. خوب بنگرید. یک آشنای عاقل که میتواند در مرحله اول دختر را درک کند و سخنانش را بشنود و برای رسیدن به این قله کمکش کند. و یا حتی اگر او انتخاب خوبی نکرده است او را از تصمیمش و خواسته اش منصرف کند. عاقل چنین خصوصیتی دارد. در ادبیات ما عقل از اولین نشانه ها بلکه از مهمترین نشانه های ایمان است.

● ح سین عالمی


نوشته اید: مهمترین نقش همسر نقش خاص شویی اوست که در کنار عاطفه و مهربانی و با کمک هم تشکیل خانواده را میدهند
آیا واقعا مهمترین نقش همسر نقش خاص شویی اوست؟
آیا این تعبیر مفهوم دیگری را ناخودآگاه ایجاد نمی کند که "پس ازدواج می کنیم برای نقش خاص شویی" که از آن فقط در ذهن خواننده ی نیاز جنسی تعبیر می شود
آیا غیر از اینه که زن و مرد روحی و احساسی مکمل هم هستن؟ چه نقشی بالا تر از مکمل بودن و بال بودن برای پرواز به سمت خدا؟
البته جز این نیست که قوام زندگی شویی به رابطه شوییست
و پایه های آن زندگی شویی که در رابطه جنسی و شویی بین همسران مشکلی وجود داشته باشد رو به ویرانی خواهد گذاشت
 

---------------------------------------------------------------------------------

 گاهی خطاب بنده فقط با پسرهاست و گاهی فقط با دخترها و البته اکثرا عمومی و کلی ست. متاسفانه مخاطب بنده در سوال ها و سپس جنسیت پرسشگر محترم مشخص نیست و ناچارم به حدس خودم اکتفا کنم و جواب بنویسم. اما به هر حال خوانندگان عزیز خود این نقیضه را بر من ببخشند.
 

نگاه دخترها و پسرها به داستان ازدواج متفاوت است. پسرها به دنبال به دست آوردن بدن دختر هستند و دخترها به دنبال به دست آوردن توجه و محبت و روح پسر! این تفاوت ها طبیعی است و همین میل و گرایش خداداد و البته متفاوت نقش بسیار فراوانی در ادامه بنیان خانواده دارد. البته ازدواج تک عاملی نیست و عوامل زیادی باید در کنار هم قرار بگیرند اما غالبا این گونه است و در یک تحقیق و پرس و جوی میدانی میتوانید این ادعا را به عیان مشاهده کنید. کافی است در اولین فرصت به خیابان بروید و نحوه برخورد پسرها با دوست دخترهایشان را زیر نظر بگیرید!

 

میل ابتدایی و اصلی و اساسی در مردها و پسرها به جنس مخالف و تشکیل خانواده همانا میل جنسی آنهاست. اگر این میل در جنس مذکر نباشد باید سریعا به پزشک مراجعه کنند!! و چنانچه مردی چنین نیازی نداشته باشد نخواهد توانست با بذل محبت صرف و توجه عاطفی ، خانواده و همسرش را بیش از یک سال مدیریت کرده و ادامه دهد.

 

زن و مرد مکمل هم هستند و نیازهای مختلف همدیگر را تامین میکنند اما باید بدانیم که تنها عمل واجب یک زن در محیط خانواده تنها و تنها تمکین و انجام خوب و بی هیاهوی نقش شویی برای مرد است. مردان در قبال همین یک نقش ن، واجبات متعددی بر عهده دارند و باید به تنهایی تمام امور خانواده را اداره و مدیریت کنند حتی پخت و پز و نگه داشتن بچه!

 

زن حیای فراوان و لطیفی دارد و نیاز جنسی خود را چونان مرد ابراز نمیکند اما در پناه خواسته مرد او هم به خواسته های فراوان خود خواهد رسید. الله اکبر از این همه دقت و نظم در چنینش اجزا و قطعات آفرینش ، که زیبایی ن را با حیا همراه کرد و شهوت مردانه را با عقل و تدین مهار!

 

در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمودند: "إِنَّمَا الْمَرْأَةُ لُعْبَةُ الرَّجُل" یعنی "به درستی که زن ، لعبه یا وسیله و اسباب بازی مرد است". زن اگر به فطرت خودش مراجعه کند با همین بازی شوهر با او سر خوش است و اگر بوسیله شوهرش با او بازی نشود ، به دادگاه شکایت خواهد برد!! این حدیث در مقام بیان ارزش زن نیست تا کسی توهم تحقیر کند بلکه در بیانی لطیف ، و در مثالی متداول ، نیاز زن و وظیفه مرد را گوش زد کرده است. در طرف مرد ، نیاز جنسی این کشش را ایجاد کرده ولی در طرف زن صرف توجه و عاطفه و لذت های معنوی دیگر است که خوش آیند است.

پیامبر مکرم اسلام فرموده اند: إِنَّمَا الْمَرْأَةُ لُعْبَةٌ مَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا یُضَیِّعْهَا : به تعبیر ساده یعنی مبادا کسی زن بگیرد اما او را ضایع کند و از او بهره کافی نبرد و او را هم بازی خود و ابزار بازی قرار ندهد. در بازی با زن فقط به دنبال نیازهای خودتان نباشید بلکه با او چنان بازی کنید که آماده و مهیا شود و بتواند بهره خودش یا به تعبیر روایات عسیله خودش را از روابط شویی ببرد.

 

نقش های هر یک از زن و مرد ، در تکامل معنوی و رشد آسمانیشان نیز به همین شکل است. شهوت فراوان مرد به همان اندازه که عامل اصلی تشکیل خانواده است به همان اندازه نیز خطر آفرین است چون مرد و زن در کنار همین لذت ها میتوانند رشد کنند و در کنار همین لذت ها می توانند بیچاره شوند و سقوط کنند و خود را آلوده کنند. همین شهوت خداداد ، وسیله ای برای آزمایش و در نتیجه صعود یا سقوط معنوی مرد و زن است.

 

ازدواج با توجه به نقش و قوت مسایل جنسی در مردان عاملی برای احراز نصف ایمان مرد است. چون یک مرد با داشتن همسر خواهد توانست نیمی از خطرات و گناهان دوران جوانی و میان سالی و کهن سالی را ترک کند. و در پناه همین ترک گناهان ، از یک سو، و تشکیل خانواده و جهاد برای کسب روزی حلال و تربیت کودکان و محبت به همسر از سوی دیگر، به سوی خداوند متعال ، رشد و تعالی پیدا کند. خداوند این کبریت خطرناک را به دست مرد داده تا او را امتحان کند ؛ یا با کنترل حلال و تشکیل خانواده و پیامدهای آن و یا با انجام اعمال خلاف عفت عمومی و فحشا و البته پیامدهای سوء آن.  

 

زن نیز در عین حال با ازدواج ، نصف دین خود را احراز کرده است. او در پناه خانواده و همسرش از نظر عاطفی و مادی در حد متعارف جامعه و خانواده اش تامین شده است و تمام تلاش خود را صرف تربیت فرزندانش میکند. در تعالیم اسلامی و روایی جهاد زن حسن شوهر داری اوست و همین شوهر داری است که موجبات تعالی معنوی او را فراهم میکند. جهاد اصغر و به میدان جنگ رفتن بر زن واجب نیست اما انجام همین تک واجب ناقابل (تمکین) از یک طرف موجبات رضای الهی و خدای نکرده موجبات غضب الهی را فراهم خواهد کرد.


بعد از احساس نیاز به زندگی مشترک، برای پیدا کردن همسر مطلوب نقش توکل و توسل چند درصد است؟ آیا راه دیگری هم دارد؟ راه پیشنهادی اسلام عزیز چیست؟ راه های دیگر چقدر مؤثر است؟

-----------------------------------------------------------------------------------

مکاتب فلسفی در ابتدایی ترین تقسیم به دو دسته تقسیم میشوند: مکاتب الاهی و مکاتب مادی.

 

مکاتب مادی تمام تلاش خود را میکنند که عالم را بدون خداوند تحلیل کنند و محور عالم را انسان بدانند. از طرف دیگر مکاتب الاهی و در راس آنها دین مبین اسلام عالم را مخلوق خدای حکیمی میداند که محور تمام عالم است و اوست که انسان را دارای اراده و قدرت و علم آفریده است.

 

همین مرز بندی ساده مشحص میکند که در نگاه مکاتب مادی ، دعا و توسل به یک منبع لایزال قدرتمند و عالم ، بی اثر و بی فایده است و دعا کردن را خرافه میدانند. اما در نگاه دین مبین اسلام دعا ارتباط عقلانی و عاطفی و عرفانی بین بنده و معبود است و تمام حقیقت و لب پرستش.

 

آیه آخر سوره فرقان اوج این نکته را در یک جمله بیان میکند که: "قل ما یعبوا بکم ربی لو لا دعائکم؟" یعنی "بگو که اگر دعای شما و ناله و زاری شما نبود خدا به شما چه توجه و عنایتی داشت؟" اگر انسان به واسطه دعا بر درگاه الاهی خاکساری نکند چرا باید خداوند او را مورد توجه قرار دهد؟ و جالب این است که قرائت قرآن و نماز و اعمال دیگر عبادی ، همه در دایره دعا قرار میگیرند و این مجموعه دعا خوانده میشوند.

 

از نگاه اسلام عزیز، انسان با دعا انسان است و بدون دعا حیوانی است چونان حیوانات بیشعور، که سر درآخور عالم ماده و طبیعت کرده و برای دیدن آسمان سرش را حتی بلند هم نمیکند!

 

دعا تمام عبودیت است و خلاصه دیانت پس میتوان گفت تاثیر دعا در تمام امور یک تاثیر صد درصدی تام است ؛ چرا که کسی جز خداوند در این عالم فاعل کار و کننده مستقل خواسته ها نیست.

 

توحید افعالی به ما می آموزد که باید فقط خداوند را در انجام کارها مستقل بدانیم و فقط اوست که میتواند آنچه را میخواهد انجام دهد و البته مابقی موجودات اگر قدرت و علمی دارند همه عطا و جود اوست. مشکل عمده موحدین عالم در توحید ذات و صفات نیست بلکه در توحید افعالی مشکل دارند ؛ چون چشمی میخواهد خدابین ، که امور را در دست خداوند ببیند و مشاهده کند که کارها با دست بی دستی او انجام میشود.

 

ما جز دعا دارایی دیگری نداریم چون از خودمان مالک هیچ چیز نیستیم. ما فقیر مطلق هستیم و اوست که غنی حمید است. پول دارایی نیست چرا که اعتبار میان آدمیان است. تنها دارایی انسان دعای او و بهتر بگویم خدای اوست. و چه بدبخت انسانی که برای خداوند شریکی قایل شود و ولو به اندازه یک درصد برای مخلوقاتش تاثیر و اثرگذاری ببیند که "ان الشرک لظلم عظیم"

 

ناگفته پیداست که این نحوه عبادت و دعا کردن باید با انجام خواسته های الاهی و به عبارت بهتر دستورات خداوند و اوامر و نواهی او تکمیل شود و دستورات دیگر اسلام در متن زندگی ما جاری باشند تا بتوان گفت ما به اسلام عمل میکنیم. اوست که به حکم رب العالمینی اش همه ذرات عالم را مدیریت میکند و با علم بی انتهایش از احوالات همه ذرات آگاه است و کسی را از قلم نمی اندازد و رزق و روزی همه را به اندازه ای که برایشان مقرر کرده در دهانشان میریزد. نگران خدایی کردن او نباشیم بلکه نگران بندگی کردن خودمان باشیم. او خدایی کردن میداند و ما بندگی کردن نمیدانیم!

● ح سین عالمی


می گویید ملاک ازدواج ایمان است ولی نمی گویید زندگی شویی سکینه است، راه کمال است، عشق ورزیدن دارد هزار شیرینی دیگر که خدا گفته باید داشته باشد حالا یه بابای به اصطلاح با ایمان شاسکول آمد تا زندگی کند زد رفت پی کارش! حالا چه گلی به سرمون بگیریم؟

نباید قبل از ازدواج به ملاک هایی (که نمی دانم چرا شما قبول ندارید) مثل اخلاق و آدب معاشرت مبتنی بر عرف و شرع و سعه صدر و درک صحیح از زندگی و بلوغ فکری و عاطفی و استقلال مالی و روحی روانی و توانایی حل مشکلات زندگی و هزار ملاک دیگر فکر کرد؟

همین زرتی همه توضیح المسائل را مو به مو عمل کرد و تو زندگی آن قدر کودن بود که هر و از بر تشخیص نمی داد بگیم سگ خور حالا که ایمان داره و رساله رو حفظه و پیشونیش پینه بسه پس زندگی بی خیال .زندگی یعنی تو زندگی شادابی و سر حالی جایی نداره؟ تو زندگی برای کمال آرامش روحی و روانی لازم نیست سکینه لازم نیست؟ نگید که نیست و باز بزنید به صحرای داستان جویبر!! این جوری که شما حرف می زنید به شدت کلی هست و دردی رو دوا نمی کنه!

-------------------------------------------------------------------------

نکات زیر به روشن شدن مطلب کمک خواهند کرد ان شاالله:

1- کسی که مو به مو به رساله عملیه عمل بکند هرگز همسرش را بدون دلیل رها نمیکند. تصور ما از اهل ایمان نباید یک تصور عوامانه و سطحی باشد.

2- اگر در این دوره و زمانه کسی را یافتید که مو به مو به رساله عمل میکند سلام مرا به او برسانید چرا که از اولیای خاص خداوند است! به نظرم در جامعه ما تقلید دقیق در احکام دینی تقریبا منسوخ شده است و خبری از تقلید نیست! این گونه نوشتنم نشان از کمی مومنان است نه نابود شدنشان. البته قبول دارم که ایمان مراتب دارد و هر کس در مرتبه خودش و به اندازه خودش ایمان دارد اما امان از نیمه خالی لیوان!

3- دوام زندگی با کسانی که ایمان به خداوند دارند به مراتب از زندگی با کافران بیشتر است. آمار طلاق در کشور ما را میتوانید با اتحادیه اروپا مقایسه کنید. البته در جامعه خود ما هم ازدواج میان مسجدی ها و اعتکاف رفته ها و چادری ها ، بسیار کمتر از بد حجاب ها و پارتی رفته ها و مسافران هر هفته کیش و نمک آبرود به شکست می انجامد و در نتیجه طلاق می گیرند!

4- از کجای متن ها شما فهمیدید که بنده به نقش اخلاق اعتقاد ندارم؟ اخلاق رکن دیانت است. و البته نسبت ایمان به خداوند با اخلاق نیکوی افراد ، نسبت مستقیم است. هر چه ایمان شخص بیشتر باشد اخلاق او با همسر و اطرافیانش و در مجموع همه مومنان بهتر است.

5- اداب معاشرت نیکو ، نظیر سلام کردن به مومنان و احترام به افراد مسن و کودکان و . از اخلاق پیامبران و اولیای دین است. اما اگر منظور شما از آداب معاشرت همان گونه که امروز در شهرهای بزرگ کشور و دانشگاه ها مرسوم شده است ، اختلاط با نامحرم و خندیدن و گپ زدن با آنان است که مومن از این آداب معاشرت ها بلد نیست!

6- ایمان به خداوند مهمترین عامل شادی و سرزندگی است. خنده در میان اهل ایمان مصنوعی و مضحک نیست. در روایات لبخند نشانه مومن است اما غم مومنانه او در دلش نهفته. اهل ایمان آرامش واقعی را تجربه میکنند. حلوای طنطنانی تا نخوری ندانی!

اما ملاک هایی نظیر استقلال مالی و روحی و روانی و توانایی حل مشکلات زندگی و هزار ملاک دیگر بدون در نظر گرفتن خداوند و انجام دادن قانون او نخواهند توانست آرامشی پایدار و ابدی و همیشگی و البته عمیق، برای انسان به ارث بگذارند.

7- به نظرم تمام آرزوهای شما فقط و فقط در یک انسان مومن جمع میشود البته اگر ایمان به خدا را به زبل بودن و البته معاشرت و اخلاق را به گپ زدن با نامحرم ترجمه نکنیم چون انسان مومن در نگاه کافران و منافقان گاهی بلکه اکثرا ، کودن و ابله می نماید چون مومن دستی برای رشوه گرفتن ندارد و زبانش به دروغ نمی چرخد و چشمش فقط در دو چشم همسرش دوخته میشود! انسان مومن غیرت دارد و دخترانش را برای هرزه ها زینت نمی دهد. مومن قانون خدا را قانون میداند و برای خوش آیند کسی خم و راست نمیشود. مومن دنبال رضایت خداست و نه رضایت ارباب قدرت و ثروت.

● ح سین عالمی


سفر راهیان همه چیز رو برای حداقل بنده عوض کرد، خیلی چیزهایی که یه زمانی برام ملاک بود،خیلی چیزهایی که یه زمانی برام با ارزش بود، همه ی چیزهایی که رنگ دنیایی بودن میداد برامون بی ارزش شد و رنگ باخت.
خداروشکر تا حدودی تونستم حال اون موقع رو حفظ کنم، ولی خب گاهی اوقات انسان وسوسه میشه و درگیر چیزهای دنیوی میشه،حالا خواسته یا ناخواسته، چی کار کنیم که زندگیمون از این لغزش های کوچیک دنیوی هم پاک بشه؟فکر می کنم هرچقدر که از این زندگی دنیوی دورتر بشیم و ملاکمون همون ایمانه خالص باشه،به این سبک زندگی قشنگی که برامون تصویر می کنید نزدیک تر میشیم و ازدواج آسون تر و زندگی بعد از ازدواج هم به مراتب پایدارتر خواهد بود.درسته؟
حالا برای کندن از این دنیا باید چی کارها کرد؟ چه برنامه هایی باید داشت؟ برای حفظ اون حال باید چه برنامه هایی داشت؟

-----------------------------------------------------------------------

سلام بر راهیان نور هر آن کسی که دنباله رو نور است و دلش برای نورانی شدن می تپد. خاطره آن سفر نورانی خصوصا شلمچه اش و نورانیت آن ، برای من و به نظرم برای شما و همه همسفران محترم تا پایان عمر باقی و جاوید خواهد ماند ان شاالله.

درست است! موافقم !

کندن از این دنیا یک تعبیر دو لبه است. نباید از دنیا تارک شد و به زندگی و فلسفه کلبی رو آورد بلکه باید دنیا را ساخت و از آن با دیده رعنا و نظر بلند عبور کرد. شهدا از دنیا دل کندند اما دل کندنی زیبا و همراه با اوج محبت به همسر و فرزندانشان. همگی عکس فرزندانشان را داخل جیب پیراهنشان به همراه داشتند و به خانواده خودشان عشق می ورزیدند اما محبت به خداوند و فرامین او و فتوای مرجع تقلیدشان امام روح الله را از همسر زیبا و فرزند بازی شان ،  دوست داشتنی تر میدانستند.

با یک برنامه دقیق و منظم باید یک سری کتاب را مطالعه کنید و جمله جمله آن کتاب ها را سر لوحه زندگی خودتون قرار بدید:

 

قدم اول:

انتشارات روایت فتح سه سری کتاب چاپ کرده به نام های:

مجموعه پنج جلدی آسمان ؛

مجموعه بیست جلدی نیمه پنهان ماه

و مجموعه پنج جلدی اینک شوکران

که خاطرات همسران محترم و بزرگوار شهداست از زندگی پاک و آسمانی اما کوتاه آنها با شوهرانشان در دوران دفاع مقدس. در اولین فرصت همه این کتاب ها را بخرید و بخوانید. حجم این کتاب ها بسیار کم است و در قطع پالتویی هستند به نظرم هر روز یک جلد آن تمام میشود.

 

قدم دوم:

کتاب مطلع عشق که خلاصه بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران است در جلسات عقد برای زوج های جوان که به نظرم قانون اساسی زوج های جوان است در سال های ابتدایی زندگی که انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را چاپ و منتشر کرده است. حتما بخرید و در صفحه اولش بنویسید: قانون اساسی زوج های جوان انقلابی!

 

قدم سوم:

باید تقلیدتان را بازیافت کنید و زندگی را بر اساس رساله عملیه که مورد رضایت امام معصوم عصر و پیامبر مکرم اسلام است ، منطبق کنید. حتما رساله امام امت خمینی کبیر را تهیه کنید و بخوانید و سپس احکام روزانه و مبتلا به را از رساله اجوبه الاستفتائات اثر رهبر معظم انقلاب بخوانید و عمل کنید.

سپس سعی کنید یک سری اقدامات سلوکی وعملی در طی هفته و در کنار مطالعه داشته باشید:

رفتن به مزار شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و خصوصا شهدای گمنام که در سراسر تهران و دیگر شهرها مهمان مردم ما شده اند.

یک برنامه ورزشی منظم در برنامه خودتان بگنجانید که طبق دستور مقام عظمای ولایت کوه پیمایی یا کوه نوردی نمونه خوبی از ورزش هاست که به تعبیر حضرت آقا: همیشه کوه نوردی ورزش مورد علاقه مردان بزرگ تاریخ بوده است.

مسلما راه به همین جا ختم نمیشود:

کنار گذاشتن دوستان ناباب گذشته و دوستی با راهیان و سالکان نور و کتاب خوانی گروهی با ایشان و کوه نوردی گروهی و دوستی های مومنانه از بهترین روزی های آسمانی برای شما و همه راهیان نور است.

● ح سین عالمی


  یه مورد بهم معرفی شده ولی یه مشکل بزرگ یا به عبارتی یه نقطه ی سیاه داره اونم این که این آقا یک بار طعم زندگی مشترک رو چشیدند. من متولد 69 هستم وایشون 62. بماند که چقدر همه ازشون تعریف می کنند و از خانوادشون هم همین طور. ولی دلم اصلا راضی نمیشه کسی که یه بار زندگی رو تجربه کرده با من باشه.تازه ممکنه تو زندگی با اون فرد مقایسه بشم. از طرفی این آقا چیزایی که لازمه ی ازدواج هست رو داره. و جالب اینجاست که پس از جویا شدن علت ازدواج میگن به خاطر بی حجابی زن اولش بوده. ولی خب مگه این آقا از اول با همسرشون نگفته بودند!! یا مگه همسرشون رو ندیده بودند!! ولی من واقعا به این چیز معتقدم که خب اگه ایشون میتونست زن نگه داره با همسر اولش می ماند. چرا زندگیشو بهم زد!! از طرفی خواهر آقا پسر میگن که برادرم دلیل اصلی رو نمیگه و ما هم هنوز نمیدونیم برای چی از همسرشون جدا شدن!!

حالا من نمیدونم چی کار کنم؟

--------------------------------------------------------------------------------------

اگر ملاک اصلی و یگانه ازدواج ایمان باشد که هست،ازدواج قبلی خواستگار شما نمیتواند با بودن ایمان ، عاملی برای جواب منفی دادن و رد کردن خواستگار باشد. علاوه بر اینکه نکات مثبت فراوانی در متن شما درباره شخصیت ایشان دیده میشود که مهمترین آن از نظر بنده صداقتشان در بیان شکست گذشته است حتی اگر عامل شکست خودشان نبوده باشند.

 

در جامعه ما و در شهرهای بزرگ از هر سه ازدواج یکی به شکست منجر میشود. من از شما میپرسم که آیا هر کدام از دختر و پسر بعد از شکست اولشان حق ادامه زندگی و تشکیل خانواده ندارند؟ این اتفاق هم از طرف دختر و هم از طرف پسر قابل مطرح شدن است. به هر حال جامعه ما باید خود را برای ازدواج هایی از این دست آماده کند. و چه بسیار ازدواج هایی که در آینده نزدیک با چنین شرایطی و به صورت طبیعی شکل بگیرند.

 

حال اگر خواستگاری برای کسی آمد که نقطه سیاه پرونده او شکست او در زندگی سابقش است اما ایمانش را ستایش میکنند که خود دلیل بر این است که مقصر اصلی به طلاق کشیده شدن ازدواج او نبوده است آیا ما میتوانیم به این راحتی او از او دست شسته و را از دست بدهیم ؟ فراموش نکنیم که در میان انسان ها نمره بیست یا نداریم و یا نمره ای بسیار کمیاب است.

 

بسیار اتفاق می افتد که افراد ضعیف الایمان برای از دست ندادن خواستگاری که شرایط خوبی دارد ، در جلسه خواستگاری تمام شرایط و خواسته های خانواده او را می پذیرند تا ازدواج سر بگیرد اما بعد از تشکیل زندگی جدید ، حقیقت و باطن خود را ظاهر میکنند که به طور مثال میتوان به عدم اعتقاد دختر به حجاب اشاره کرد.

 

هفته گذشته مشاوره ای داشتم که دختر در جواب مادر پسر ، حرف های بی ربطی زده بود. به طور مثال چادر را حجاب خود معرفی نکرده بود اما بعد از دیدن پسر و شناختن او و خانواده اش و موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها ، خود را علاقه مند حجاب و دیانت معرفی میکند و صد و هشتاد درجه تغییر میکند! آن هم ظرف مدت کمتر از نیم ساعت!

 

بسیار اتفاق میافتد که دختر به خاطر فضای خانه پدر یک نوع خاص از پوشش را استفاده میکند اما اعتقادی به آن ندارد و منتظر فرصت است که حجاب مورد علاقه خودش را در فضای آزاد بعد از ازدواج بر تن کند. مثالش هم در طرف چادر و هم در بی حجابی فراوان است. پس نمیتوان گفت که ، مگر پسر حجاب همسرش را قبل از انتخاب او به همسری ندیده است؟ در اطرافیان همه ما و در گنجینه خاطراتمان چه بسا افرادی از دوست و آشنا یافت بشوند که بعد از ازدواج و در اثر تغییر فضای خانواده و آزادی بیشتر ، چادر به سر کرده اند و یا بی حجاب شده اند.

 

در ازدواج  طلبه ها بسیار اتفاق میافتد که دختر و خانواده اش با معمم شدن او در جلسه خواستگاری مخالفت نمیکنند بلکه حتی خود را علاقه مند به ت نشان میدهند اما بعد از سر گرفتن ازدواج به زیر حرف خود میزنند و طلبه را به خیال خودشان در کار انجام شده قرار میدهند و او را مجبور میکنند که لباس مقدس ت را بر تن نکند. بسیاری از طلبه هایی که لباس ت بر تن نمیکنند گرفتار چنین همسرانی هستند و خودم در میان دوستان شاهد طلاق هایی بوده ام که طلبه ی علاقه مند به خدمت به اسلام و تلبس به عبا و عمامه ، این بد اخلاقی همسر و خانواده همسرش را با جداشدن از همسر بی وفا و بد اخلاقش جبران کرده است. 

در مورد مقایسه خوب است بدانیم که : کسی که از یک کالا دو مدلش را دیده باشد ، مقایسه کردن یک امر طبیعی است. اما به نظرم امر ناشایست اینجاست که تفاوت های هر کدام و البته برتری های یکی بر دیگری عرضه شود. به نظرم این ، مهارت یک زن در شوهرداری است که بتواند دل همسر را از محبت خود سرشار کند و جایی برای مقایسه او با دیگران باقی نگذارد.

 

گاهی یکی از دو طرف دارای عیبی هستند که آن عیب بعد از تشکیل خانواده بر دیگری ظاهر میشود و به هر دلیل بنیان خانواده از هم می پاشد اما طرف متضرر، به دلیل رعایت مسائل اخلاقی یا دلیل دیگر نمیخواهد همه اطرافیان از داستان او و همسرش مطلع شوند و به خاطر حفظ آبروی آن خانواده ، داستان را از همه حتی نزدیکان خود مخفی میکنند. در چنین فرضی مناسب است که از خواستگارتان بخواهید اصل داستان را برای شخص شما توضیح بدهند تا خیالتان از این داستان راحت شود.

 

اما در مورد زن نگهداری مردان و ترس از این که ممکن است چنین اتفاقی برای همسر دوم آن مرد هم پیش بیاید ، بهترین راه همانا اطلاع از علت دقیق طلاق و پاشیده شدن بنیان خانواده قبلی است. چه بسا که علت از هم گسیختگی خانواده ، مرد نبوده باشد. اما اگر روشن شد که علت طلاقمرد بوده میتوان با مشاوره به درمان او پرداخت و در صورت ناامیدی از درمانش باید شما از آن مرد برای ازدواج ناامید شوید.


اینکه میفرمایید خداوند برای هر کسی جفتی آفریده پس چه جوری میشه که بعضی ها تا آخر عمرشان مجرد و تنها زندگی میکنند؟ میشه در مورد جبر و اختیار و قسمت در ازدواج نیز صحبت بفرمایید ؟ چه چیزهایی دست خودمونه وچه چیزهایی امر پروردگار متعال؟ 

-------------------------------------------------------------------------------------

1- اگر به یک گرسنه گفته شود که خداوند برای تو غذا خلق کرده است معنایش چیست؟

به نظرم باید به این معنی باشد که خداوند حکیم برای هر دهانی دندان آفریده و برای سیر شدن انسان ها گندم رویانده است. اما گندم را در هیچ جای زمین آرد شده پیدا نمی کنید. انسان باید گندم را بکارد و درو کند سپس آرد کند بعد خمیر کند در نهایت نان کند! آیا خداوند برای او غذا نیافریده؟ چرا آفریده اما آفرینش خداوند باید در دست نانوا یا مادر مهربان پخته شود و به سر سفره آید.

2- خداوند برای همه همسر آفریده است چون انسان را زوج آفریده و برای هر مردی و به ازای هر یک از آنان ، نی خلق کرده است. اما انتخاب با خود انسان هاست ؛ هم ن و هم مردان آنان چون هر دو در امر ازدواج اختیار و آزادی دارند.

3- علم خداوند هم قبل از خلقت و هم حین خلقت و هم بعد خلقت از اعتقادات مسلمانان است و الا خداوند به مخلوقات خودش عالم نمی بود و این عالم نبودن نقص است و خداوند از هر گونه نقص مبراست. اما سوال این است که آیا علم خداوند از ما و مابقی انسان ها ، رفع تکلیف می کند؟ آیا ما باید منتظر بمانیم که شوهری یا همسری از آسمان برایمان فرستاده شود؟ مسلما این گونه نیست!

4- انسان موجودی مختار است. اگر باور ندارید همین الان انگشت اشاره دست راستتان را داخل در سوراخ سمت چپی بینی مبارکتان کنید! شما مختار و دارای اختیار هستید!

5- ما انسان ها به واسطه علم حضوری خطاناپذیر میدانیم که اختیار داریم و از طرف دیگر میدانیم که خداوند عالم مطلق است پس راه جمع این دو این است که در عین علم و دانایی خداوند به احوال مخلوقات ،اختیار انسان پابرجاست و مجبور نمیشود. نباید به صرف علم خدا از اختیار انسان دست برداشت و البته نباید به صرف اختیار انسان از علم خداوندی منصرف شد. دقت کنید!

6- جبر در عوالم هستی به صورت قوانین علمی یافته و کشف شده است چرا که حاصل ضرب دو در دو جبرا و ضرورتا عدد چهار میشود. این جبر به این معنی است که نتیجه نمیتواند عدد دیگری جز چهار باشد و یک طرف تساوی به ضرورت یا جبر ریاضی با طرف دیگر معادله برابر است.

7- انسان با اراده ای که دارد میتواند تصمیمات خود را عملی کند به طور مثال میتواند حتی خودش را حلق آویز کند و البته کسی که از گلو آویزان شود به علت شکستگی نخاع یا خفگی جبرا کشته خواهد شد.

8- ازدواج یک امر قراردادی بین انسان هاست تا نسل بشر به والدین معین برسد و همگان ، والدین خود را بشناسند و پدر و مادرها ، فرزندان خود را با مهر و عطوفت تربیت کنند. این امر قرار دادی و اعتباری در قانون اسلام مورد دستور و امر قرار گرفته تا کسی به صرف آخرت گرایی و عبادت و یا به صرف دنیا گرایی و تنبلی از آن صرف نظر نکند.

9- ممکن است که مرد یا زنی به ازدواج علاقه نداشته باشد و تا پایان عمر خود را از تشکیل خانواده محروم کند اما نمیتوان این خواسته را به خداوند مستند کند چرا که خداوند به چنین کاری دستور داده است و محال است که خداوند از یک طرف انسانی را به انجام کاری دستور دهد ولی از طرف دیگر به آن انسان توانایی انجام چنین کاری را نداده باشد و یا میل و علاقه ای در او قرار نداده باشد و چونان دست و پا بسته ای از او بخواهد که در مسابقه شنا شرکت کند!

10- با دقت و آرامش این آیات را بخوانید:

خداوند عالم الله است همو که رحمان است و مهربانی اش فراگیر : بسم الله الرحمن الرحیم

سوره الرحمن را با ذکر نام رحمت گستر او آغاز میکند: الرحمن

اول از همه جعل قانون میکند لذا فرستادن اسلام و کتاب اسلام به دست خدای رحمان ستعلم القرآن

سپس بر اساس قانون اسلام میفرماید: آفرینش انسان با تمام توانایی هایش کار خدای رحمان ست: خلق الانسان

قرار دادن میل به جنس مخالف در درون مرد و زن کار خداست: و جعل بینکم موده و رحمه

قرار دادن میل به داشتن فرزند و ادامه نسل در قلب انسان کار خداست: هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یقعوب و اجعله رب رضیا

وظیفه انسان فقط این است که بر طبق قانون اسلام و هدایت های انبیا همسری با ایمان برای خودش دست و پا کند: وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم 

اما شیطان به صد دلیل او را از این کار منصرف میکند:

گاهی به بهانه فقر: الشیطان یعدکم الفقر

ولی خداوند در طرف مقابل میفرماید: و ان یوا فقراء یغنهم الله من فضله

و گاهی به بهانه تنبلی و گاهی به بهانه کثرت طلبی و بد دانستن محدودشدن در یک زن یا شوهر!: و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد

11- آنچه خداوند باید می کرد انجام داده است. این ما هستیم که حلال او را حرام میکنیم و به سنت پیامبرش رضایت نمی دهیم چرا که بیشتر از آنکه بنده خدا باشیم عبد شیطان شده ایم.

12- ازدواج ساده و بدون تجملات و البته بر اساس ایمان همان نسخه نجات بخشی است که با عمل کردن به آن خواهیم دانست که خداوند بر اساس جبر و قضا کسی را مجبور به تجرد یا رهبانیت نکرده است بلکه او خواسته تا انسان ها از نعمت همسر با ایمان بهره ببرند و در این میان آفرینش ادامه یابد.

● ح سین عالمی


بنده موافق نظرات حضرت عالی هستم اما با کمی تفاوت درباره ایمان.
شیعه قائل به نظریه مثل مرجئه نیست که ایمان از عمل جداست وصرف اعتقادات است. آیات قران هم ایمان را از عمل جدا می داند و این در حیطه مباحث کلامی است ولی در عرف ایمان و مومن را مجموع هر دو اعتقاد و عمل می دانند و آن مراتبی دارد که در رابطه ازدواج و زندگی شویی کفویت در ایمان را می طلبد و در شرایط خاص امروزی و تغییرات بسیار متفاوت زندگی مومنان این کفویت و همتا بودن تا حدودی اهمیت قابل توجهی می یابد از جمله در مورد خانواده و وضعیت اقتصادی و.
انبیا برای توجه دادن به آسمان آمده اند ولی در یک عالم مادی!خصوصا که حضرات به علل مادی هم توجه داشته ولی آن را علت تامه نمی دانسته اند که لاموثر فی الوجود الا الله 
و ما هم که در رتبه بالای معنوی نیستیم چاره ای در توجه به همگونی در شرایط نداریم
 

--------------------------------------------------------------------------------

طایفه‏ اى در میان متکلّمین بودند به نام مرجئه که بحمد اللَّه منسوخ شدند. اینها می‏گفتند که ایمان اگر درست شد، عمل هیچ اثرى ندارد. این هم البته ریشه ى داشت. اینها در زمان بنی ‏امیه بودند و بنی ‏امیه اینها را تأیید می کردند. اینها بدین‏وسیله می ‏خواستند اعمال سائسین بنی ‏امیه و سلاطین بنی ‏امیه را تصحیح کنند.

 

مرجئه از لحاظ ارزش تأثیر گناه، در نقطه مقابل خوارج قرار داشتند. مرجئه می ‏گفتند: اساس کار این است که انسان از نظر عقیده و ایمان که مربوط به قلب است مسلمان باشد؛ اگر ایمان که امر قلبى است درست بود، مانعى ندارد که عمل انسان فاسد باشد؛ ایمان، کفّاره عمل بد است.

 

عقیده شیعه همان بود که نصّ قرآن است: الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ، هم ایمان لازم است و هم عمل صالح.

بنده نیز اگر فراموش نکرده باشیم نشانه و علامت ایمان را  عمل به رساله عملیه و تقلید افراد دانستم. میان ایمان ما ، با ایمان مرجئه فاصله فراوان است. چرا که آنها ایمان بدون مناسک را کافی میدانستند اما ما طبق نظر شیعه ایمان تنها را ، ابدا کافی نمیدانیم و نشانه و معیار ایمان را ، اعمال صالحی میدانیم که طبق رساله عملیه باشد. یعنی صرفا یک تقلید صحیح و طبق معیار از مجتهد جامع الشرایط است که میتواند افراد را از عذاب دردناک آخرت حفظ کند.

 

از گذشته گفته ام و باز تاکید میکنم که معیار اصلی و اساسی در ازدواج بین مومنان صرفا ایمان است. ایمان نیز با اعمال صالح است که بیشتر میشود و وسیله نجات انسان ها میشود. ایمان خالی و بدون عمل صالح نجات بخش نیست و ایمان خالی یعنی ایمان بدون عمل صالح. اما نباید خلط کنیم که در ازدواج نیز ملاک قرار دادن ایمان ما را شبیه به نظر مرجئه کرده است.

 

ایمان اصل است و ریشه ی تمام خوبی ها لذا تمام اخلاقیات و اعمال صالح از دل ایمان سر بر می آوردند و انسان را انسان میکنند و از حیوانیت دور می سازند.

 

اما آیا میتوان ملاک های مادی و غربی را بدون در نظر گرفتن ایمان معیار قرار داد؟ مسلما خیر

 

بحث در اینجاست: آیا میتوان در کنار ایمان ملاک های دیگری را برای ازدواج قرار داد؟

 

آیا برای یک دختر مومن اما غیر زیبا که یا از ابتدا زیبایی نداشته یا زیبایی اش را عرضا و در یک حادثه از دست داده راه چاره ای برای ازدواج دارید؟

 

آیا برای دختر یا پسر مومنی که خانواده اش مومن نیستند یا ضعف ایمان دارند و اهل فسق هستند در اسلام شناسی شما جایی هست؟ اینکه ما دختر و پسری را به هم جوش بدهیم که هم ایمان دارند و هم خانواده و هم زیبایی هنر نیست! چه بسیار مومنانی که با داشتن اخلاق و زیبایی ، خانواده ای مومن ندارند. نمی توان دختر یا پسر این خانواده را به صرف اطرافیانشان از لیست نامزدهای ازدواج خط زد.

 

من از طلبه ها دوستانی دارم که در میان تمام فامیلشان تک هستند و هیچ شبیهی در عمل به اسلام ندارند. دختری را سراغ دارم که سوالش از من درباره صحت نمازخواندن در خانه ای بود که در آن شراب نوشیده می شد. سوال دختر مومن دیگری از من درباره نحوه روزه گرفتن در خانه ای بود که هیچ یک از اهالی آن خانه روزه نمی گیرند!

 

اینها به راستی مومن اند اما خانواده ای بی ایمان دارد. آیا آنها باید مجرد بمانند؟ آیا آنها حق ندارند با یکی از اهل ایمان ازدواج کنند؟ آیا باید با یکی از غیرمومنان ازدواج کنند؟ آیا غیرت ایمانی شما چنین فتوایی میدهد؟

 

بله شاید بتوان آن دختر را به کسی معرفی کرد و واسطه ازدواج او با کسی شد که شرایطی شبیه آن دختر داشته باشد اما آیا پیدا کردن چنین موردی راحت است؟ آیا دایره انتخاب را بی دلیل تنگ نکرده ایم؟

 

از طرفی سیره معصومین از همسران پیامبر مکرم اسلام تا همسران امیرالمومنین و همسران امام حسن مجتبی و مابقی معصومان شاهد مثال های نقضی است که هیچ کدام خانواده دار به معنای مورد نظر شما نبوده اند. همه آن ن صرفا مسلمان بودند و هیچ معرفتی نسبت به امام معصوم نداشتند. حتی اسلام آنها به اندازه ای رقیق بوده که دست به قتل امام معصوم زده اند.

 
یک مثال نقض در رفتار اهل بیت در امر ازدواجشان دلیل بر این است که نمیتوان دایره را به گونه ای بست که اگر هر جوان مومنی به خواستگاری آن دختر مومن رفت و از قضا برای سوال و مشاوره به پیش من یا شما آمد او را از ازدواج با آن دختر نهی کنیم چرا که پدر دختر اهل نماز و روزه نیست و در روایات چنین روایتی هم داریم! قصد دور انداختن و بی توجهی به آن دسته از روایات را ندارم اما میدانم نسخه اسلام فقط برای خوشگل ها و خانواده دارها نیست. همه مومنان با هم ازدواج میکنند و ملاک دیگری جز ایمان نباید برای آنان مطرح باشد. و پیامبر اسلام در داستان ازدواج جویبر و ذلفا همین نسخه را برای عموم مردم عملی و اجرایی کردند.
 

ما در ایران غرق نعمت هستیم. بیرون از ایران و خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ، ازدواج دانشجویان مسلمان یا تجارمومن با همین نسخه ایست که خدمتتان عرض کردم و آنها نمیتوانند آن ملاک ها را در عرض یابی خودشان مطرح کنند چرا که همسری همتای خود در ایمان نمی یابند. به طور مثال در بلاد کفر به خانواده دختر و اصالتش نمیتوان نظر دقیق کرد چون خود آن دختر تازه مسلمان توانسته با ایمانش دل آن جوان مومن را ببرد اما خانواده اش یهودی الاصل هستند و لذا ایمان دو نفر کافی است.

● ح سین عالمی


این حکایت تبلیغی دوستتان در امریکا به مزاجمان خوش نیامد مگه طلبه ها هم چشم چرانی میکنند که بخواهند از کسی خوششان بیاید ؟ من که فکر نمیکنم حتما اشتباهی رخ داده و این خانم بوده که به دوستتان پیشنهاد ازدواج دادند.

-------------------------------------------------------------------------------------------------

اولا هر چشم چرانی حرام نیست و البته در امر ازدواج فقها اجازه داده اند که به کسی که برای ازدواج با شما مطرح شده است نگاه کنید تا ندانسته با کسی ازدواج نکنید. برای اطمینان شما برای نمونه به فتوای دو تن از فقهای مشهور معاصر اکتفا میکنیم:

(آیت الله العظمی بهجت): مسأله 1944 نگاه کردن مرد به صورت زنى که میخواهد با او ازدواج کند جایز است به شرط آن که بداند که مانع شرعى از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول میکند، و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطّلاع تازه‏اى پیدا میکند و با این شرائط، نگاه کردن فقط براى این مرد جایز است، اگر چه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنى براى جلوگیرى از نزاع بعد از عقد، مستحبّ نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست، و بنا بر أظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم با همین شرایط جایز است و وجهى دارد که زن هم بتواند به مردى که میخواهد با او ازدواج کند با شرایطى که گفته شد نگاه کند.

(آیت الله العظمی مکارم): مسأله 2091 نگاه کردن مرد به زنى که میخواهد با او ازدواج کند به منظور آگاه شدن از حُسن و عیب او جایز است حتى اگر با یک بار نگاه کردن، این منظور حاصل نشود، میتواند چند بار در چند مجلس نگاه کند

ثانیا مگر طلبه ها دل ندارند و ازدواج نمیکنند ؟ آیا باید آنها ندیده و ندانسته با کسی ازدواج کنند ؟ مراقب باشیم که مبادا از پاپ کاتولیک تر نشویم.

ثالثا خواستگاری کردن ن از مردان ممنوعیت شرعی ندارد و از نظر شرع این کار حرام نیست اما همان گونه که در شماره های قبل اشاره کردم خواستگاری طبیعتا و عموما از طرف مردان است و این کشش در مردان ، مسیر طبیعی آفرینش است ؛ حتی اگر مرد داستان ما طلبه باشد که در یکی از این مطالب اشاره کرده ام.

رابعا حکم ن اهل کتاب با ن مسلمان در نگاه کردن متفاوت است علاوه بر این که اینجا مساله ازدواج در میان بود. در ادامه فتوای چند نفر از فقهای بزرگوار شیعه خدمتتان تقدیم می شود:

(آیت الله العظمی امام خمینی) مسأله 2434 اگر انسان بدون قصد لذّت به صورت و دستهاى زنهاى اهل کتاب مثل زنهاى یهود و نصارا  نگاه کند  در صورتى که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد

 (آیت الله العظمی زنجانى): مسأله اگر انسان بدون لذّت به صورت و دستها و موى ن اهل کتاب مثل یهود و نصارى بلکه هر زن کافرى نگاه کند، در صورتى که نترسد به حرام بیفتد اشکال ندارد و احتیاط واجب آن است که به دیگر اعضاى آن نگاه نکند.

 (آیت الله العظمی فاضل): مسأله اگر انسان بدون قصد لذّت به آن قسمت از بدن زنهاى کافر که معمولًا نمى ‏پوشانند نگاه کند در صورتى که نترسد به حرام بیفتد اشکال ندارد.

خامسا باید مراقبت کنیم تا احکام الاهی به مزاج ما ناخوش نباشد. گاهی همین ناخوشی از احکام خداوند ، ریشه در کفر مخفی درونی ما یا لایه هایی از نفاق در نفس ماست یا میتواند ریشه در مرض اخلاقی حسد داشته باشد که چرا فلان مومن از یک نعمت بهره مند شده و ما چشم دیدن بهره مندی او از آن نعمت را نداشته باشیم. گاهی این ناخوشی مزاج ریشه در غیرت نه دارد که باز هم ریشه اش در کفر به حلالی از حلال های خداست.

سادسا اگر کسی بگوید که با توجه به این فتاوا حتما ظاهر مهم بوده که اجازه به نگاه کردن داده شده است جواب خواهم داد که ظاهر همسر حتما مهم هست اما ملاک انتخاب همسر نیست. ظاهر مهم است یعنی شما هستید که باید همسرتان را انتخاب کنید و خدای نکرده فردا غر نزنید هااا.

در مقام عمل و در کف جامعه ، همه افراد ایمان را ملاک انتخاب همسر قرار نمی دهند. مسلمانانی هستند که فقط و فقط ملاکشان ظاهر و زیبایی است. این فتاوا نشان می دهد که نگاه کردن حرام نیست و برای انتخاب همسر و ترس از نگاه حرام ، نباید گرفتار نادانی و جهل شد.

و اما اینکه ظاهر ملاک نیست یعنی به خاطر ظاهر کسی را به عنوان همسر انتخاب نکنید چون ملاک انتخاب همسر ایمان است.

● ح سین عالمی


ازدواج یه فردی با مذهب تشیع با فردی از مذهب تسنن چه حکمی داره؟

-----------------------------------------------------------------------------------------

نمی دانم شما دختر هستید یا پسر. به حول و قوه الاهی سوال شما را به گونه ای بررسی خواهیم کرد که هر دو گروه جواب کامل خود را دریافت کرده باشند ان شاالله:

1- در تمام رساله های عملیه آن مقدار که بنده جست و جو کردم ، فتوای حرمتی برای ازدواج شیعه با عامه مسلمانان پیدا نکردم. پس می توان نتیجه گرفت که البته فقط با نگاه فقهی ، سر گرفتن ازدواج شیعه با سنی مذهبان ، چه دختر و چه پسر بلامانع است.

2- بنده در مناطق شرق کشور تبلیغ زیاد رفته ام. در آنجا فراوان مشاهده کرده ام که اهل سنت شرق کشور به پسرهای شیعه دختر نمی دهند و در اعتقادات خود راسخ هستند.

خاطره تبلیغی: در راه آهن تهران منتظر قطار بودم که یک دختر دانشجوی اهل سنت درباره خواستگار شیعه اش و ازدواج با او ، از من سوال کرد. همان گونه که حدس زده بودم پدر و برادرانش با سر گرفتن این ازدواج مخالف بودند و محال می دانم که حتی اگر دخترشان در خانه بماند او را به شیعه شوهر دهند.

3- از طرف دیگر فراوان مشاهده کرده ام که پسران عامه مسلمانان از دختران شیعه خواستگاری کرده اند و البته خانواده های فقیر شیعه به علت فقر یا علل دیگر نظیر نداشتن تعصب دینی و مذهبی دختران خود را به آنها داده اند.

4- ناگفته نماند که من از غرب کشور و آداب و رسوم آنان بی خبر هستم اما شرق کشور روندی این گونه دارد. از همین جا از تمام دوستان مطلع می خواهم که بنده را از دانسته های خود و آداب و رسوم مناطق سنی نشین در ازدواج با شیعیان مطلع کنند.

5- دخترهای جوان قدرتی دارند که البته اکثرا از آن بی خبر هستند. دختران شیعه اگر با ذکاوت باشند می توانند از همین نقطه استفاده کنند و خواستگارشان را با خود و اعتقادات شیعه همراه بکنند. در این باره حرف بسیار است و در صورت نیاز به طرح بحث خواهیم پرداخت ان شاالله.

6- پسران شیعه نیز باید بدانند که ازدواج بهانه ای برای پدر شدن و ادامه نسل بشر است و همسر شما کسی است که به فرزندان شما شیر خواهد داد. گوشت و پوست فرزندان شما از آن زن خواهد رویید و شیر در آینده فرزندان شما اثر مستقیم دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 

7- در صورت ناچاری و اضطرار به انجام چنین ازدواجی ، هر یک از دو طرف نباید به خود ناراحتی و ناامیدی راه دهند. در اعتقاد خود راسخ باشید و سعی کنید همسرتان را با اعتقاد حقه خود آشنا کنید. اگر او علاقه مند نیست ، فرزندانتان را دریابید که به هر حال شما ریشه آنها هستید.

قرآن کریم می فرماید: قو انفسکم و اهلیکم نارا : ابتدا خودتان و سپس خانواده تان را از آتش آخرت حفظ کنید.

● ح سین عالمی


 

وقتی زن و مردی برای مدتی از هم دور می باشند طبیعتا این نیاز در هر دوی آنها وجود دارد و حتی ممکن است در مواردی این نیاز در زن بیشتر باشد چه طور اسلام این شرایط را برای مرد فراهم میکند ولی برای یک زن این شرایط فراهم نیست؟ و یا دختران مجردی که به دلایل مختلف که وما هم خودشان در آن دخیل نبوده اند و ازدواجشان به تاخیر افتاده و واقعا این نیاز را در خود احساس میکنند مجبور به صبر و خویشتنداری میشوند ولی برای یک پسر با این شرایط همه چیز را اسلام فراهم میکند؟ مگر این نیاز مشترک در زن و مرد یک امر فطری نیست؟ چه طور به این نیاز در مرد توجه میشود ولی ظاهرا به زن نه؟

همچنین وقتی زن و مردی از هم برای مدتی جدا می باشند با وجود این حکم یک زن چه طور میتواند آرامش داشته باشد و اسلام چه طور آرامش خیال و اطمینان خاطر را برای زن تامین میکند؟ درصورتی که این حس فطری و ذاتی در زن وجود دارد که دوست دارد کانون توجه همسرش باشد ؟ آیا این حس فطری و این حکم قابل جمعند؟ (البته با عقل ناقص ما)

------------------------------------------

برای جواب دادن به این سوال ابتدا باید گروه های مختلفی که در سوال مطرح کردید را از هم جدا کرد تا حکم هر کدام با دیگری خلط نشود.

در مورد خانواده ها و شرایطی که گاهی زوجین از یکدیگر دور هستند ، اسلام مصالح هر کدام را در نظر گرفته و حکم صادر کرده است. مصلحت مردان در درجه اول در حفظ ایمان و دامن است. آنها در ایامی که همسر در اختیار ندارند حق گناه کاری یا دست درازی به ناموس مردم را ندارند. اسلام مردان را به صبر امر کرده است تا به همسران خود برسند. علاوه بر این که شخص مناسب برای ازدواج زمان دار در اکثر مواقع پیدا نمی شود و کسی گمان نکند که همیشه چنین بهره ای برای مردی دور از خانه فراهم است. ابدا از این خبرها نیست.

حال اگر در زمان دوری از همسر ، فوران قوه در مردان باعث شود که به گناه مبتلا شوده مرتکب فحشا شوند ، در چنین جایی برای حفظ ایمان و کوری چشم شیطان که در کمین مومنان است تا آنها را آلوده کند ، ازدواج زمان دار تجویز شده است. همه یوسف نیستند و نمی توان همه را به کف نفس و صبر جمیل امر کرد.

از طرف دیگر همسرانشان نیز به خاطر مصلحت بالاتری که ذکر خواهم کرد باید به شوهر خود اکتفا کنند و صبر نمایند. از نظر اسلام در رحم یک زن نباید آب های متعدد جاری باشد! بچه ها باید پدر و مادر خود را بشناسند و فرزند به پدرش ملحق شود. داستان طشت آب امیرالمومنین و گروه ن را یک نوبت خدمتتان نوشته ام حتما مراجعه کنید.

یادآور می شوم که قوه در مردان فاعل یا کننده کار است و در ن مفعول یا اثر پذیر است. ن را باید برای مقاربت آماده کرد در حالی که قوه در مردان روشن است و گاهی با یک نگاه مشتعل می شود! اگر ن خیال خود را تحریک نکنند حتی در زمان دوری از شوهر و لو به سختی ، حتما می توانند روزگار بگذرانند اما داستان در مردان اینگونه نیست!

در ازدواج زمان دار دستور نیست تا حتما مردان به دنبال آن باشند بلکه راهی است برای اهالی خودش تا کسی بهانه ای برای فحشا نداشته باشد و مردان و ن مومن با این عقد شرعی مرتکب گناه نشده باشند.کما اینکه کافران همین عمل حیوانی را بدون عقد شرعی و رعایت قانون انجام می دهند. تفاوت در میل به زن نیست بلکه تفاوت در عقد شرعی و قانون مداری مومنان است.

داستان ازدواج زمان دار داستان رفع نیاز است که افراد به صرف نیازشان به سراغش می روند و بعد از رفع نیاز به دنبال کار و زندگی خودشان می روند! داستان ازدواج زمان دار داستان قلب و عاطفه نیست که کسی بگوید ن دوست دارند در قلب همسرشان یکه تاز باشند.

اما در مورد نسبت مجردها با ازدواج زمان دار باید گفت:

پسرها نباید فکر کنند که با ازدواج زمان دار راحتی و آسایش به دست آورده اند چون :

این غول چراغ جادو که در مثال ما همان شهوت جوانی انسان است ، یا مزه زن را نچشیده که به هر حال راحت است و شب آسوده می خوابد و یا اگر مزه زن را چشید ، خواب و خوراک را بر خودش حرام کرده است چون دیگر این غول چراغ به داخل علاء الدین باز نمی گردد. مثل همه تازه دامادها که تا شش ماه هر روز حمام هستند!

ازدواج زمان دار در تهران و شهرهای بزرگ و حتی دیگر شهرها برای مجردها وسیله آسایش نیست بلکه وسیله رسوایی و به باد فنا دادن دسترنج روزانه و البته حاشیه های روانی و عاطفی است. ازدواج زمان دار آن قدر که مشکل متاهل ها را حل میکند مشکل مجردها را حل نمی کند. چون پسرهای جوان بعد از یک خواب چند ساعته و یک دوش آب گرم و یک پرس غذای چرب ، دوباره میل جنسی دارد اما همسری در کنارشان نیست! و دوباره تکرار ماجرا !!

اما نسبت دختران جوان با ازدواج زمان دار: دوشیزگان نیز باید بدانند که بدون اجازه خانواده و ولی شرعی که پدر یا جد پدری است حق ورود به چنین وادی خطرناکی را ندارند چون همیشه بازنده اند! توصیه می کنم برای حفظ آبروی خود و کرامت و ایمانتان وارد این ماجراها نشوید.

راه حل بنده برای جوانان اعم از دختر و پسر فقط و فقط ازدواج دائم و همیشگی و در کنار هم بودن است.

به قول حاجی مسکوی عزیز مثال ازدواج دائم مثال روزه دار است که در دم غروب ، تشنگی فراوان او را کلافه کرده است. کسی لذت افطار را می چشد که روز را روزه گرفته باشد! اما هر کسی که به دلایل مختلف روزه نگرفته باشد یا برای فرار از روزه مسافرت شرعی رفته باشد ، لذت روزه و افطار را نمی چشد.

مثال ازدواج دائم و ازدواج زمان دار قبل از همسر همیشگی ، مثال باز کردن روزه با خرمای شیرین و تازه مضافتی بم است در تفاوت با افطار کردن با خرمای دهان خورده چند نفر دیگر.

دختران مومن و عفیف ما بدانند که داستان نیازهای عاطفی و جنسی ن و دختران در ایام قبل از ازدواج با دوران بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک متفاوت است. شما عزیزان به علت ایمانتان و دوری از فضاهای آلوده ، تصوری از این داستان ها ندارید ؛ پس به مراتب راحت تر از کسی که به این جریان ها علم دارد سر بر متکا می گذارید. و ان شاالله بعد از کمی صبر و امتحان الاهی در زمان مقرر ازدواج خواهید کرد. نیازهای عاطفی شما در این ایام چون به حرکت در نیامده شبیه به همان غول چراغ است که هنوز در علاء الدین مانده و بیرون نیامده است. این کلام مرا دو سال بعد از ازدواج تان و حتی بعد از زایمان اول خواهید فهمید.

اسلام صلاح و مصلحت شما را در روزه داری می داند. مطمئنا بعد از کمی تشنگی کشیدن لذت بیشتری از سفره افطار خواهید برد. پسرها هم ، اگر مراعات روزه داری را نکنند و صبر سفره افطار را نکنند قطعا از لذت افطار محروم خواهند شد ؛ حتی اگر به آنها اجازه سفر رفتن برای فرار از روزه داده شده باشد.

● ح سین عالمی


من با ازدواج موقت اصلا موافق نیستم! یعنی که چی؟ مرد تمام لذت هاشو به اسم ازدواج موقت و شناخت ببره آخرش دختره بیچاره رو ول کنه و بره؟!  نمیدونم این صیغه دیگه چیه؟ نظرتون درباره ی ازدواج موقت چیه؟

------------------------------------------------------------

1- آیا شما تعجب نمی کنید اگر کسی از شما بپرسد: نظرتون درباره ی نماز صبح چیه ؟
 

موافقت و مخالفت بنده و امثال بنده درباره یک حلال دین خداوند و در حلال بودن آن تاثیری ندارد چون دین خداوند به دل امثال من و شما نیست. ما باید همیشه وظیفه مان را بپرسیم و نگران این باشیم که باحلال یا حرام خداوند مخالفت نکرده باشیم.

 

2- احکام دین اسلام به پنج دسته کلی تقسیم می شوند: واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح. برخی از احکام برای همگان واجب واجب هستند و همه باید آن را به جا آورند مانند نماز صبح اما دسته ای دیگر به گونه ای هستند که مکلف می تواند آنها را انجام ندهد و اامی در عمل به آنها نیست.

 

3- ازدواج نیز این گونه است که در شرایط مختلف احکام متفاوتی دارد. گاهی ازدواج کردن واجب است و گاهی مستحب و گاهی مکروه و گاهی حرام است.

 

ازدواج زمان دار حالات مختلفی دارد که هر یک دارای حکم و شرایط خاصی است و نمی توان بدون مشخص کردن نوع خاصی از آن و احوالش به اظهار نظر درباره عنوان کلی آن پرداخت ؛ کما اینکه عنوان کلی و بدون قید ازدواج دائم نیز همین گونه است.

 

4- یکی از حالات ازدواج زمان دار در فرهنگ ما ایرانیان ، ازدواج زمان دار برای شناخت پیدا کردن هر یک از زوجین از دیگری ، در ایام قبل از انشاء عقد ازدواج دائم است. البته این نوع از ازدواج در همه مناطق مختلف فلات ایران مرسوم نیست و بسیاری مطابق فرهنگشان آن را بد و ناپسند میدانند اما به هر حال در مناطقی مرسوم است و اجرا می شود.

 

5- بسیار دیده ام که بعد از چند جلسه خواستگاری و رفت و آمدهای مکرر و پیشرفت پرونده ازدواج دوجوان در دو خانواده ، آنها با در نظر گرفتن مصالح بالاتری دو جوان را به هم محرم می کنند تا آنها بتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه بکنند و با رعایت مسائل شرعی و کنترل هایی مدتی را به صورت شرعی و حلال با هم بگذرانند و رفت و آمد کنند تا به شناخت بهتر و دقیق تری از هم برسند و در صورت ادامه یافتن وضعیت سفید و بعد از چند ماه به محضرخانه رفته و عقد رسمی و قانونی را ثبت میکنند.

 

6- از فوائد این گونه محرمیت زمان دار قبل از انشای عقد دائم این است که اگر به هر دلیل زوجین متوجه شدند که شانیت و تناسب لازم جهت زندگی مشترک را ندارد ، قبل از شروع زندگی مشترک و قبل از افتادن در یک مسیر بی بازگشت ، با گرفتن یک تصمیم عاقلانه ، با صلح و صفا متارکه میکنند و برای طرف دیگرشان آرزوی روزهایی خوب و خوش می کنند و البته از خداوند برای او همسری بهتر از خودشان را تمنا می کنند.

 

7- زوجین با نظارت خانواده ها در این ایام چون قصد پیدا کردن شناخت از طرف دیگرشان را دارند و البته چون متشرع و مقید به احکام دین الاهی هستند عقد ازدواج زمان دار را اجرا می کنند چون برای هم کلام شدن یا دقت بیشتر در رفتار دیگری ، و برای دور ماندن از گناه چشم باید محرم بشوند. از طرفی نداشتن شناخت از رفتار و عقاید دیگری آنها را از انشای عقد دائم می ترساند. در چنین شرایطی بهترین عاملی که میتواند ایمان هر دو را حفظ کند و هم کلامی و نگاه به چهره برایشان حلال باشد همین ازدواج زمان دار است.

 

8- بسیار زوج هایی را دیده ام که بعد از چند ماه متوجه شده اند که انتخاب مناسبی برای ازدواجشان نکرده اند. شما هم دیده اید؟ به نظر شما راه چاره چیست؟ راه چاره نگاه حرام دو جوان و هم کلامی چند ماهه آنان است؟ راه چاره انشای عقد دائم است؟

 

9- اگر ما کمی دقت بکنیم و حساب شده عمل بکنیم ازدواج زمان دار بهترین کنترل دو خانواده بر جوانان است تا آنها ظرف چند ماه و در برخوردهایی حلال و شرعی و البته تحت نظارت خانواده ها از رفتارهای دیگری و سطح ایمانش مطلع شوند. چون در دو طرف این نظریه ، دو طرف افراط و تفریط قرار دارند: گاهی ما راضی هستیم که دختر ما با پسری نامحرم هم کلام شود و به صرف اینکه نامزد هستند بدون محرمیت و بدون کنترل خانواده ها بیرون بروند و گاهی بدون شناخت مناسب و تحقیق و شناخت از سطح ایمان ، آنها را با عجله به عقد دائم هم در می آوریم!

 

10- نظارت دو خانواده بر رفتارهای جوان شان بهترین فیلتر است تا سوء استفاده و ناراحتی های بعدی به وجود نیاید اما اگر با انصاف به این جریان بنگریم برای دوری از افراط و تفریط ، این مدل بهترین ساز و کار برای شناخت بهتر جوانان در فضایی کنترل شده و شرعی است.

 

متاسفانه سابقه ازدواج زمان دار و خطاهای برخی در ذهن بسیاری از مردم کشور تصوری کاریکاتوری از این حکم به جا گذاشته است که رفتارهای دقیق ما از اسلام می تواند آن را اصلاح کند.

 

11- نکته دیگر اینکه گاهی خوب است ایمان خود را با همین ظرافت های شرعی محک بزنید. باید بدانیم مخالفت جدی با حلال و حرام دین گاهی انسان را تا مرز کفر می برد و گاهی شخص را از دایره مومنان به اسلام ، بیرون می اندازد. مخالفت و انکارجدی با ضروریات دین نظیر نماز و روزه و حجاب از اسباب ارتداد است. ایمان خودتان را تقویت کنید و نگذارید شیطان شما را به مخالفت با یکی از احکام دین وادار کند. شیطان نیز با آن همه عبادت فقط به خاطر مخالفت با یک حکم خداوند از کافران شد. مومن کسی است که به همه آنچه خداوند برای هدایت انسان ها نازل کرده است باور قلبی داشته باشد و اگر کسی حتی یک حکم ضروری اسلام را انکار کند از دایره اسلام که همان تسلیم خداوند بودن است بیرون است. قرآن کریم درباره ابلیس که فقط یک حکم خداوند را منکر شد گفت: ابی و استکبر و کان من الکافرین.

● ح سین عالمی


بعضی شرکت ها و موسسات در خصوص ازدواج جوان ها فعال هستند و جوانهای در شرف ازدواج را به یکدیگر معرفی میکنند. آیا شما با این گونه موسسات که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هست و دارای مجوز میباشد موافق هستید؟

--------------------------------------------------------

اگر در طول این متون گذشته با ما همراه بوده اید حتما می دانید که ملاک اصلی و اولی در ازدواج مسلمانان ایمان دو طرف است تا کبوتر مومن با کبوتری مومن باشد و باز کافر با بازی دیگر؛ و در نتیجه ویژگی های دیگر غیر از ایمان در زندگی شویی مومنان تاثیر بسزایی ندارند و گفتیم و نوشتیم که هر چه در امر مقدس ازدواج به ملاک های دیگر غیر از ایمان بها بدهیم دست و پای خود را در انتخاب همسر ، بیشتر زنجیر کرده اید.

من با این موسسات تاکنون برخوردی نداشته ام. طبیعی است اگر ملاک معرفی افراد به یکدیگر همین باشد که ایمان افراد را بسنجند و سپس معرفی کنند راه را درست رفته اند. اما اگر بخواهند راه روان شناسان غربی را پیش بگیرند بی راهه را راه پنداشته اند و بنای اولی زندگی دو جوان را کج و سست تشکیل داده اند. من درباره همه این موسسات و بنگاه های محبت حکم نمی کنم. بیان من دو طرف داستان را شامل می شود و تشخیص مصداق با خود شماست.

شاید اگر روزی به لطف و خواست خداوند متعال ما هم به جای نوشتن ، راه رساندن را در پیش بگیریم ، ما هم مسیری شبیه به همین موسسات را طی کنیم اما به هر حال این احتمال که معرفی های دقیقی بر اساس واقعیت ها و خصوصیات ایمانی دو طرف شکل گرفته باشد کم است.

حسن این مراکز و موسسات این است که به خاطر بانک اطلاعاتی وسیعی که از جوانان جویای همسر در اختیار دارند گزینه های فراوانی برای معرفی در اختیار دارند و همین اطلاعات آنها را در شناخت افراد و سپس معرفی اشخاص کمک میکند اما نباید فراموش کنیم که تمام اطلاعات این مراکز از افراد ، بر اساس خود اظهاری و گفته خود اشخاص از خودشان است ؛ و با دید خوش بینانه فقط می توان آن اطلاعات را شنید. همیشه در چنین معرفی هایی صفحه ی مخصوص بررسی و تحقیق را در ذهنتان باز نگه دارید و به هیچ کدام از آن خود اظهاری ها اطمینان کامل نکنید.

 به نظرم اگر خانواده ها و افراد دنیا دیده و مومن هر فامیل ، دست به کار شوند نیازی به چنین موسساتی نیست ولی به هر حال دارایی خانواده ها از چنین افراد مومن و عاقلی برابر نیست. و البته بانک اطلاعاتی مادرها و خانواده ها یک بانک محدود و کوچک است.

نمونه ای که در نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها برای معرفی ازدواج داشته ایم و بنده با روند آن آشنا شده ام چنین بوده است که همه مراجعه کنندگان از دختران و پسران ، فرم اطلاعات شخصیشان را پر می کنند و سپس کارشناس محترم نهاد آن فرم ها را بررسی می کند. فرم ها با هم مقایسه می شنود و در نهایت این مساله با خانواده آقا پسر مطرح می شود. در صورت موافقت آنها در اصل داستان ، کارشناس نهاد این مساله را با خانواده دخترخانوم نیز مطرح می کند و از اینجا به بعد ، خود دو خانواده هستند که راه را ادامه می دهند!

مابقی داستان با دیگر ازدواج های جامعه فرقی ندارد و این خود افراد و خانواده هایشان هستند که باید چشمانشان را باز کنند و یک انتخاب دقیق مومنانه و بر اساس ملاک ایمان داشته باشند.

اما کلام آخر اینکه اگر جویبر در این سامانه ها ثبت نام کند به گمانم هیچ وقت به ذلفا معرفی نمی شود!

● ح سین عالمی


اگه شخصی سعی کنه که با معیار ایمان همسرشو انتخاب کنه واز این لحاظ همه چی حل باشه ولی هنوز اون جوری که باید دلش اسیر نشده باشه چی؟ اصلا لازمه تا قبل از عقد این عشق وجود داشته باشه؟

-----------------------------------------------------------

نمی دانم شما نامزد دارید یا نه ! عقد کرده اید یا نه ! پس چاره ای ندارم جز اینکه سوال شما را با فرض های متعدد جواب بنویسم تا برای شما و همه دوستان و خوانندگان مفید باشد:

1- اگر شما مجرد هستید و هنوز پرونده ازدواج شما به جریان نیفتاده است دلیلی ندارد که به کسی یا فردی محبت داشته باشید! چون محبتی به شما نشده تا شما آن را به جان و دل گرفته باشید. دل مثل زمین است. هر دانه ای که در آن کاشته شود رشد می کند. امروز فقط و فقط پدر و مادر ساحت قلب شما را پر کرده اند. (ما فعلا از محبت های شیطانی شایع در جامعه که آفت یا علف هرز این مزرعه هستند کلامی نمی نویسیم)

2- در شرف ازدواج هستید و خواستگارهای متعددی هم دارید و مثلا برای انتخاب بین دو خواستگار در حال مطالعه هستید باید بدانید که تا به شما پالس هایی از محبت نرسد مبنی بر اینکه کسی شما را دوست می دارد و لو به اندازه یک نگاه ممتد ، دلیلی ندارد شما یکی از دو خواستگار را دوست داشته باشید. دوست داشتن بعد از شناخت پیدا کردن و دریافت امواج محبت ایجاد می شود.

چرا شما فلان مرد خاص که در دفتر کار من و در کنار من نشسته است را دوست ندارید؟ جواب واضح و روشن است چون اولا او را نمی شناسید و ثانیا از طرف او به شما ابراز محبتی نشده است.

3- شما انتخابتان را کرده اید و جواب مثبت شما به خانواده آقا داماد ابلاغ شده است اما هنوز دیداری بین شما و ایشان رخ نداده و یا نگاهی یا خنده ای یا چشمکی یا نامه ای بین شما رد و بدل نشده است آیا داستان با حالت قبل فرق می کند؟ پس انتظار نداشته باشید که اینجا نیز چشمه عشق و علاقه جوشش کند.

4- دیدار هایی بین عروس خانوم و آقا داماد صورت گرفته است. خانواده آقا داماد با دسته گل و کادو به دیدار شما آمده اند. عقد محرمیت اجرا نشده اما نوع نگاه ها و رفتارها صمیمانه تر شده است. آیا با من هم عقیده هستید که به همین میزان در دلمان و در نوع رفتارمان تفاوت ایجاد شده است؟

5- عقد محرمیت اجرا شده. زوجین حالا می توانند به خلوت بروند و به دور از چشم غریبه ها ، کمی هم کلام شوند. شوهر حالا می تواند نگاه محرمانه به همسرش بیاندازد و . از امروز داستان زندگی شکل دیگری به خود گرفته است. نگاه محرمانه اثر دیگری در دل می کند. علاقه در دل هر دوی زوجین بیشتر می شود.

6- زندگی شویی آغاز شده است. حالا هر دو برای دیگری بدون هیچ گونه حجاب و حیا و خجالتی ظاهر می شوند. امروز در دل هر کدام فقط و فقط همسرش وجود دارد. امروز هیچ کس را روی زمین به اندازه همسر مهربان خودش دوست ندارد.

در کتاب شریف و بلند مرتبه ی کافی منقول است که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله: قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَدا : پیامبر مکرم اسلام فرموده اند: گفته مرد به زن به این جمله که: دوستت دارم به هیچ وجه از دل او بیرون نمی رود.

در این حدیث توجهی به محرم بودن یا نبودن مرد و زن نشده است و لذا همین حدیث برای ممنوعیت مکالمه ی عاشقانه و فساد انگیز در روابط شیطانی مرد و زن کفایت می کند و البته همین حدیث در حسن و زیبایی روابط حلال و کلام عاشقانه بین مرد و همسرش کافی است.

● ح سین عالمی


آنقدر احساس تنهایی میکنم! خدا وکیلی هیشکی حرف آدم رو نمی فهمه، میگی آقا این کار رو نکنید خلاف شرعه! اگه مسخره نکنن میگن آرمان گرایی و نمی فهمی و فردات رو می بینیم و تو فضا سیر می کنی و بلاخره پوستمون کنده شده! 
یاد دوران دانشگاه و بسیج بخیر! لااقل دو نفر بودن که حرف آدم رو بفهمن و انسان رو در ثبات قدم و استقامت در راه حق تشویق کنن. واقعا دلم تنگ شده برای بچه ها و شما و اردوهای مشهد! آیا امر بمعروف و نهی از منکر و تلاش برای قبیح جلوه دادن گناه و تشویق به ثواب، سیر کردن در فضا و آرمانگرایی است؟ بابا مگه من میگم ما باید معصوم باشیم!
فردا یه دختر اینجوری هم قسمت ما میشه! آقا ما نخواستیم! نه شیر شتر نه دیدار عرب

------------------------------------------------------------------------------

دلم من هم برای دوران خوش با شما بودن و سفرهای خوش دانشجویی تنگ شده. با اجازه چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

 

ازدواج راهی برای فرار از تنهایی نیست.

 

خاطره تبلیغی: یکی از رفقای خوب و باصفای دانشگاه امیرکبیر چند هفته قبل بعد از نماز مغرب و عشاء وقتی بحث ازدواج بین من و دوستان سر گرفته بود گفت: همسر دوست انسان است. انسان با همسرش دوستی می کند. خیلی آرمانی فکر میکرد. البته راست هم می گفت. کمی از ازدواج ها اتفاقا در کنار زندگی با هم دوستی هم می کنند اما اکثر ازدواج ها فقط ازدواج است و کنار هم بودن تن ها. نمی دانم این کسی که فکر می کند همسرش باید دوستش باشد ، قدیمی ترین دوستش و بیشترین مدت دوستی اش چند سال بوده! کسی که بیشترین دوستی اش به سه سال نمی رسد در زندگی مشترک هم نمی تواند هفتاد سال دوستی کند. دوست را می توان عوض کرد یا بهترش را یافت اما ازدواج دوستی نیست ؛ ازدواج بیشتر از دوستی است و داستانی متفاوت دارد.

 

این تنهایی که شما در متن به آن اشاره کردید بعد از ازدواج نیز ادامه پیدا می کند. مومن تا در اسارت دنیاست و میله های زندان را روبرویش مشاهده می کند تنهاست.

 

خاطره تبلیغی: چندی پیش یکی از دوستان طلبه که تنها مجرد کلاس بود ، آستین ها را بالا زد و در سال کار و همت مضاعف بالاخره همت کرد و به قول قدیمی ها رفت وسط مرغ ها. از تنهایی می گفت و فلاکت های زندگی مجردی. گفتم فلانی: بعد از ازدواج فلاکت های زندگی مجردی را نداری اما یک تنهایی تازه را تجربه خواهی کرد. ازدواج که بکنی تازه میفهمی که چقدر تنها هستی! می فهمی که باز هم تنها هستی!

 

برخی انسان ها تا افقی وارد قبرستان نشوند و مردم دفنشان نکنند و بروند باز هم باور نمی کنند که تنها هستند. امروز همراه اول به ما باورانده است که تنها نیستیم. وقتی در ازدواج بر ایمان تاکید می کنم حواسم به این تنهایی هست چون اگر همسرت مومن نباشد در خانه هم تنها می شوی.

 

قرآن کریم برای نوح نبی الله سلام ویژه فرستاده است: سلام علی نوح فی العالمین. وقتی این آیه را می خوانم قند در دلم آب می شود. اما همین نوح زنی داشت که ضرب المثل کفر است: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ. قومش که به او ایمان نیاوردند هیچ ؛ همسرش نیز کافر بود. نور دیده اش یا پسرش نیز کافر بود. باور کنید امام حسین غریب نیست. در میان تمام اهل بیت هیچ کدام اهل بیت و یارانی مثل امام حسین علیه السلام نداشته اند. خودشان شب عاشورا همین مطلب را در میان یاران فرمودند: َ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْرا.

 

اگر همسرتان ان شاالله مومن باشد غربتتان در این دنیا کمتر میشود اما داستان غربت مومن به هرحال سر جایش هست. لذا ائمه دین این همه بر نماز تاکید می کنند. نماز یعنی درد دل کردن با کسی که همه تنهایی ها باید با او جبران شود. هر چه ایمان افراد ضعیف تر باشد نمازشان کم رنگ تر و درد دل کردنشان با خدا کمتر و البته فرو رفتن در دل بستگی های دنیوی بیشتر است. ازدواج که بکنی تازه می فهمی که باید نمازت را بهتر بخوانی!

 

اگر توی کل این مملکت یک دختر پیدا کردی که ماه رمضان دنبال سریال دیدن نباشد و حداقل سه بار ختم قرآن کند ، یقینا یکی از عجایب خلقت را کشف کرده ای. اگر دختری پیدا کردی که توانایی خریدن بهترین لباس عروس و کامل ترین جهیزیه را داشته باشد اما با پدرش برای نخریدن کالای لوکس خارجی دعوا کرد بدان یک فرشته پیدا کرده ای. نمی گویم دختر باید با پدرش دعوا کند ؛ می گویم دختری که لباسش را مثل فاطمه زهرا شب عروسی نه بعد از آن به فقیر بدهد پیدا نمی کنی. دختری که وقتی سکوت همه جا علامت رضاست در مقابل مهریه سنگین مورد نظر پدرش ، سکوت نکند پیدا نمیکنی!

 

اما اگر چنین دختری پیدا کردی که کم اما هست به خاطر قیافه اش قدش مدرکش لهجه اش مادرش و هزار بهانه دیگر از وصلت با او منصرف نشو ؛ چون او فرشته است ؛ چون تنها ملاک ایمان است و او ایمان دارد.

 

آقا ما نخواستیم را خیلی زود گفتی برادر! کمی دنبال یکی مثل خودت بگرد تا بدانی دختری مثل شما زیاد نیست ؛ بعد سحرها بلند شو و برای غربت اسلام و امام زمان زار بزن ؛ آن وقت متوجه می شوی که چرا تنها ملاک ازدواج را ایمان گذاشتند و اسلام ممثل امام زمان هنوز مثل مسلم بن عقیل در مسجد کوفه تنهاست.

 

دختر مومن یعنی کسی که اگر شوهرش جنم رشوه گرفتن نداشت او را مهربان تر در آغوش بگیرد. مهربان تر از همه شب های قبل. پسر مومن یعنی کسی که اگر همسرش او را خواست ، نماز شبش را رها کند و بعد از خوابیدن همسر به سجاده برگردد.

 

پیامبر مکرم اسلام از علی بن ابیطالب بعد از زفاف فاطمه پرسیدند: کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَکَ ؟ اهلت را چگونه یافتی؟ قَالَ : نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ : فاطمه را بهترین یاور بر اطاعت خدا یافتم. پیامبر روی به سوی فاطمه گرداند و همین سوال را از فاطمه هم پرسید. وسَأَلَ فَاطِمَةَ. فاطمه چه بگوید در تعریف از علی؟ فَقَالَتْ : خَیْرُ بَعْل : بهترین شوهر!

 

آرمان گرا باشید اما آرمان گرایی عاقلانه و مومنانه یعنی ایمان حقیقی به آینده اسلام! آرمان گرایی پیدا کردن حوری بهشتی روی کره خاکی نیست. تنهایی خودت و تنهایی اسلام را که فهمیدی ، هر کجا که باشی ، حالا برای اسلام کار میکنی و کسی نمی تواند جلوی راهت و کارت را بگیرد.

 

تنها یک مومن است که امیرمومنان علی در تعریفش میگوید: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ!

● ح سین عالمی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

عبدالامام یک معمار وبلاگ نسيم پوکه God let him appear sooner کابینت جدید ثبت شرکت - ثبت شرکت خاص - ثبت فوری شرکت یوزرنیم و پسورد نود 32 | لایسنس نود 32 | آپدیت نود 32 (رایگان) روان شناسی و مشاوره دانلود آهنگ جدید زاور زیست آزما